مدتی است که صحبتهایی از گوشه و کنار کشور به گوش میرسد با این مضمون که سرمایهگذارانی، با حمایت شماری از مقامهای دولتی یا نمایندگانی از مجلس، قصد احداث تلهکابین در محیطهای کوهستانی کشور را دارند. این صحبتها در منطقهی حفاظت شدهی ورجین (لواسان- استان تهران)، در طالقان (استان البرز) و در پارک ملی خبر (استان کرمان) بسیار جدی شده است. در یادداشت زیر، کوشیده ام چکیدهای از نظرهای خودم و دیگر طبیعتدوستان را در نقد این طرحها بیان کنم.
اثرات تخریبی تله کابین
خطهای بالابر (تلهکابینها) چند اثر مخرب دارند: 1- ایجاد فرسایش خاک، با جاده کشیهای افراطی و برش دامنههای پر شیب که موجب رانش زمین میشود. 2- تخریب مرتع یا جنگل در امتداد خط بالابر، و در امتداد جادههای ارتباطی. 3- آسیب رسانی جدی به اقتصاد محلی و جایگزین کردن تولید کشاورزی و دامی با گردشگری ناپایدار. 4- کشاندن جمعیت بالاتر از "ظرفیت برد" (حد تحمل زیستگاه) به منطقه و فرسوده ساختن زمین. 5- آلوده سازی منطقه با ریخت و پاش زباله و مواد سوختی دستگاهها و خودرو ها. 6- تخریب زیستبومهای حساس و نابود سازی حیات وحش، با تکه تکه کردن زیستگاه. 7- ایجاد آلودگیهای صوتی و دیداری. 8- آسیبرسانی به منابع آب، با تخریب آبخیزها. 9- آسیبرسانی به میراث فرهنگی. 10- زمینهسازی برای اختلاس و زمینخواری.
اثرات یاد شده را میتوان به کم و زیاد در محدودهی تمامی خطهای بالابری که در کشور احداث شده اند، دید. برای مثال...
یادآور میشود که در منطقهی نمک آبرود، تلهکابین موجب پاکتراشی دو نوار عریض در جنگل کوهستانی، تخریب یک تکه جنگل جلگهای با ارزش که تا حدود بیست سال پیش باقی مانده بود (و نابودی آن ، با شهرک سازی کامل شد) و همچنین موجب تخریب آبخیز، آلوده شدن محیط زیست به زباله و پساب، آلودگی صوتی، و مخدوش شدن چشمانداز طبیعی شده است. در تلهکابین رامسر، خاکریزی در دریا موجب تخریب محیط زیست حساس ساحلی، و تخریب کوه ایلمیلی موجب آسیبدیدگی شدید محوطهی باستانی قلهی این کوه شده است.
در الوند همدان، تلهکابین موجب تخریب چمن میدان میشان شده که هم به دامداری منطقه آسیب رسانده و هم سبب نابود شدن خاک، شکلگیری آبکندهای فرسایشی، و بدسیما شدن آن کوه بزرگ مورد احترام شده است. همچنین، پایههای تلهکابین، با وجود آن که پس از اعتراضهای کوهنوردان و دوستداران میراث فرهنگی و مداخلهی سازمان میراث فرهنگی، نسبت به طرح اولیه کمی عقب تر برده شد، سبب مخدوش شدن منظر سنگنوشتهها و محوطهی باستانی گنجنامه شد. از اینها گذشته، ساخت و سازهای شرکت تلهکابین در درهی عباس آباد به عنوان یک عامل محرک در افزایش ساخت و ساز در باغها و زمینخواری عمل کرده است، به گونهای که امروزه بسیاری از منابع آب منطقه، در ویلاها و باغهای تفرجی (نه تولیدی) صرف میشود.
در شمال تهران، تلهکابین توچال موجب شده که یک محدودهی بزرگ از کوهستانی که نقش اساسی در تامین آب پایتخت و نیز تاثیرگذاری بیمانند در آرامسازی فضای زیستی و چشمانداز این ابرشهر شلوغ دارد، بسیاری از کارکردهای مثبت خود را از دست بدهد؛ جادهای از ولنجک در پای کوه تا نزدیکی قله کشیده شده که سبب رانش و فرسایش خاک شده، تسهیل دسترسیها موجب لگدکوب شدن شدید پوشش گیاهی و نیز افزایش بهرهبرداری بیضابطه از گیاهان منطقه (به عنوان سبزی کوهی یا گیاهان دارویی) گردیده، آرامش کوهستان به کلی از میان رفته، و افزایش ساخت و سازها (که تلهکابین در آن بیتاثیر نبوده) در درهی ولنجک موجب اختلال در تبادل هوا و در نتیجه سبب افزایش آلودگی هوای شهر شده است.
در تلهکابین حیران، حدود سیصد و پنجاه هزار مترمربع از زمینهای جنگلی و مرتعی کممانند به سرمایهگذار واگذار شده که در آن هتل و خوراکخانه (رستوران) و دهکدهی توریستی (مجتمع ویلایی) ساخته شود. در طرح تلهکابین لنگرود، علاوه بر کوهستان جنگلپوش، بخشی از تالاب کیاکلایه هم تصرف شده و قرار است که پایهی دکلها و تاسیسات دیگر در آن زده شود. این تلهکابین که یکصد و پنجاه هکتار از منابع طبیعی را در اختیار گرفته و تلهکابین درفک که برای آن نیز در دولت پیشین چند صد هکتار جنگل و مرتع خزری اختصاص داده شده، از طرحهایی بوده اند که گروه مهآفرید خسروی (گروه اختلاس سه هزار میلیارد تومانی) کلید زدند.
توجیه تلهکابین
احداثکنندگان و پشتیبانان خط های بالابر، از توسعهی گردشگری منطقه، فراهم ساختن جاذبهی جدید، جذب سرمایه، و ایجاد اشتغال، به عنوان مهمترین توجیهها برای کار خود یاد میکنند. اما در این زمینه، چند نکته در خور تامل است:
گردشگری، دست کم در بسیاری از منطقههای کشور مانند استانهای خزری، و بیشتر درههایی که امروزه طرحهای احداث تلهکابین برای آنها ریخته شده (طالقان، لواسان، خبر کرمان،...) نیازمند "توسعه" نیست؛ در واقع، سال ها است که شمار گردشگرانی که به این گونه جاها می آیند بیشتر از ظرفیت تحمل مناطق، فراتر از توان مالی و مدیریتی مسوولان حفاظت از منابع طبیعی و محیط زیست، و بیش از حوصلهی مسوولان مدیریت زباله است. این منطقهها، نیازمند برنامهریزی و سرمایهگذاری برای ارتقای کیفیت گردشگری با تاکید بر حفظ جاذبههای طبیعی و فرهنگی، و گسترش الگوهای توسعهی درونزاد (حمایت از اقتصاد و ارزشهای بومی) هستند.
در مورد ایجاد جاذبه و اشتغالزایی، نیازی به توضیح نیست که هیچ جاذبهای هم ارز طبیعت دستنخورده نیست، و هیچ فعالیت صنعتی (که معمولا به دست افراد غیر بومی ایجاد می شود) در درهها و کوهپایهها، همپایهی حفظ و ارتقای شیوههای محلی کشاورزی و دامپروری یا شیوههای اصولی طبیعتگردی، نمیتواند ایجاد اشتغال کند.
اما، موضوع "جذب سرمایه" در طرحهای تلهکابین، با توجه به اقتصاد رانتی ایران بیش از یک شوخی یا فریب نیست؛ در طرحهای تلهکابین (و بسیاری از طرحهای "توسعهی گردشگری" دیگر) تقریبا هیچ آورد سرمایهای در کار نیست. نخست این که به علت تحریمها و محدودیتهای دیگر، سرمایهای از خارج وارد کشور ما نمیشود و پولهای داخلی که در جایی ریخته شوند، در حکم «از این جیب به آن جیب کردن» است. دوم این که در این طرحها، معمولا سرمایهگذار با در اختیار گرفتن زمینهای ملی به صورت هکتاری و وثیقه گذاشتن آنها نزد بانکها، و سپس وارد ساختن آن زمینها به چرخهی واگذاری و بساز و بفروشی و فروش آنها به صورت مترمربعی به سودهای غیرمنطقی معادل دهها برابر سرمایهگذاری، آن هم در یک دورهی کوتاه چند ساله دست مییابد. به این ترتیب، چیزی به نام سرمایهگذاری وجود ندارد و هرچه هست، موقعیتسازی است با استفادهی بیملاحظه از داراییهای خدادادی (پول نفت، منابع طبیعی) بدون هیچگونه کار تولیدی. به جرات میتوان گفت که خود تلهکابینها با بالا و پایین بردن مردم، توجیه اقتصادی ندارند و تصرف زمین و ساخت و ساز است که سود هنگفتی را به جیب دست اندر کاران آن میریزد.
پیشنهادهای جایگزین
به جای سرمایهگذاری در احداث تلهکابین، می توان این گونه سرمایهگذاریها را پیشنهاد یا حمایت کرد: احیای بافت قدیمی روستاها و تبدیل کلبههای سنتی به مهمانپذیر و غذاخوری، مرمت بناهای قدیمی و استفادهی درست از آنها، تربیت راهنمایان بومی طبیعتگردی، احداث موزههای مردم شناسی و کوهنوردی و گیاهشناسی در ساختمانهایی با نمای محلی، معرفی گردشگری روستایی (با احیای کشاورزی و دامپروری کوچکپارچه و متناسب با ظرفیت منطقه)، معرفی منطقه به عنوان موزهی زنده و طبیعی همراه با سازماندهی تورهای گیاه شناسی، جانورشناسی، پرندهنگری، و... در طبیعت. این طرحها میتواند و باید بدون آسیبرسانی به طبیعت و میراثهای فرهنگی، بدون تصرف عرصههای جنگلی و مرتعی، و بدون تعریض جاده یا جادهسازیهای جدید انجام شود.
هتل و تاسیسات جذب گردشگر باید در شهرها یا در محدودهی مسکونی روستاها بنا شوند، نه در عرصههای منابع ملی و با تخریب و تصرف در محیط زیست.
یک اشاره
«در طبیعت وحش، جهانی متفاوت، کهنتر و سترگتر و ژرفتر از جهان ما هست؛ جهانی که دنیای خُرد انسانها را در برگرفته و زنده نگاه داشته است، چنان که دریا و آسمان یک کشتی را در برمیگیرد و زنده نگاه میدارد... . ما به طبیعت وحش نیاز داریم، چه بر آن پا بگذاریم یا نه. ما نیاز به پناهگاه داریم، حتی اگر هیچگاه لازم نباشد که به آن جا برویم. شاید من هیچ گاه به آلاسکا نروم، اما شکر گزارم که آن، آنجا است. ما نیازمند امکان گریز هستیم، چنان که نیازمند امیدیم»(1).
مسوولان ملی و محلی حفاظت جنگل و مرتع و دیگر منطقههای طبیعی، با زیاد شدن بازدیدها از یک منطقه، باید بیاندیشند که چگونه میتوانند آن جاذبههای طبیعی را حفظ کنند و نه آن که بپرسند چگونه میتوان دسترسیها را تسهیل کرد. لذت دور از دسترس بودن بخشهایی از طبیعت، شکوه رمز آلود بودن جنگل، خیالانگیزی سکوت کوهستان، و موسیقی رازناک رودخانه را از خود و نسل های آینده دریغ نداریم!
چکیدهی سخن
احداث تلهکابین در کوهستانهای ایران، مغایر با اصول زیست پایدار، و مضر به حال اندک عرصههای بکر ماندهی کشور است. با توجه به نقش بیبدیل کوهستانها در تامین آب، و فقر شدید کشور ما در برخورداری از آبخیزهایی که پوشش گیاهی خوب داشته باشند، احداث تله کابین که میتواند در آبزایی کوهستان اختلال پدید آورد یا موجب تصاحب منابع آب و زمینهای محدودهی این منابع، و بروز تنشهای محلی شود، روا نیست.