جولان زباله‌های سیاسی در گویچاله

تاریخ درج خبر :۱۳۹۸/۷/۱۹

حنیف رضا گلزار/ کارشناس ارشد آب وخاک

واقعیات، ریشه‌ها و دست آوردهای مسائل رخ داده در گویچاله

اگرچه دپوی غیراصولی پسماند تولیدی شهر ساری در ارتفاعات "کیاسر" نامطلوب و از اساس غیرقابل دفاع است؛ اما بررسی مسایل اخیر و حواشی رخ داده در منطقه که سرانجام با دخالت نیروی انتظامی پایان یافت باید مورد ریشه یابی دستگاه های مسئول قرار گیرد و مسببین انحراف خواسته به حق بومیان منطقه مبنی بر برخورداری از زیستگاهی سالم و پاک به مردم معرفی شوند.


هدف از ایجاد اختلافات میان مردم مناطق و استان ها چیست؟ هیچ انسان خردمندی در رخداد های نگران کننده و آزاردهنده، غیر از ردپای عده ای که در آستانه انتخابات، به دنبال اهداف شخصی خود هستند نمی بیند. باید هویت و اهداف عواملی که در پشت پرده از خواسته های به حق مردم روستاهای حاشیه "گویچاله" بحران سازی کردند شناسایی و افشا شوند.

 

یک ماه پیش گزارشی در یک رسانه تدوین شد مبنی بر اینکه زباله های ساری در گویچاله فولادمحله استان سمنان دفن می شود! در این گزارش چندین بار به طور هدفمند بر آدرس "گویچاله فولادمحله سمنان" تاکید شد؛ این در حالی است که حتی استاندار سمنان نیز در گفت وگو با رسانه ها بر این حقیقت که منطقه مورد نظر به لحاظ تقسیمات کشوری در حوزه مدیریتی استان مازندران قرار دارد، تاکید کرد. اینگونه آدرس غلط دادن ها که تنها موجب واکنش منفی مردم می شود مسبوق به سابقه است.

 

مانند "باداب سورت سمنان" که چندین بار در رسانه ملی به عنوان گزارش خبری پخش شد. پس نمی توان گزارش تدوین شده را تصادفی و بی هدف دانست. بعد می بینیم که در روز بازدید آقای نماینده، بنرهایی با این مضمون که «ما می خواهیم به سمنان بپیوندیم» و یا «مسولین سمنان ما را دریابید» در دست دو سه نفر به چشم می خورد، در تصویر دیگری که در رسانه ها منتشر شده دیوار نوشته ای را می خوانیم مبنی بر اینکه "هیهات من الذله... جان می دهیم ولی خاک نمی دهیم»!

 

هدف از ایجاد این اختلافات، میان مردم منطقه چیست؟ هیچ انسان خردمندی در این رخداد های نگران کننده و آزاردهنده غیر از ردپای عده ای که در آستانه انتخابات به دنبال اهداف شخصی خود هستند نمی بیند. باید هویت و اهداف عواملی که در پشت پرده از خواسته های به حق مردم روستاهای حاشیه گویچاله بحران سازی کردند شناسایی و افشا شوند.

 

در همان روزها مطالبی در کانال های خبری مرکز استان مجاور دست به دست می چرخید به این مضمون که «دوستداران محیط زیست مازندرانی و مخالف انتقال آب خزر، روزانه 400 تُن زباله در گویچاله استان سمنان دفن می شود!» و در اقدامی عجیب رییس دفتر آقای نماینده دلسوزی که برای بررسی به منطقه آمده بود ناگهان بر اثر شدت عفونت در یکی از بیمارستان های سمنان بستری می شود و عکس های آن در کانال های خبری شهر سمنان دست به دست می چرخد.

 

این سناریو به قدری خنده دار و حقیر است که انسان حتی از بیان آن احساس شرم و خجالت می کند؛ ولی لازم است تا برای تنویر افکار عمومی این مسایل موشکافی و بیان شود.

 

اگر تمام این حواشی و پیامدها و هزینه تراشی های انجام شده را کنار بگذاریم باید ببینیم دستاورد این بازدید ناشی از احساس تکلیف نماینده سمنان چه بوده است؟ آیا حضور ایشان و هیات همراه در این بازدید برخاسته از احساس تکلیف که البته با تلفات هم همراه بوده گرهی از این مشکل گشوده یا قفلی دیگر بر آن زده است؟ آیا راهکار خاص و جدیدی برای مدیریت پسماند در منطقه ارایه شده؟ و آیا حتی درصدی از نگرانی های مردم منطقه در مورد سلامت خود و منابع آب و خاک منطقه کاسته شده است؟

 

تمام دستاوردهای بازدید آقای نماینده در نهایت امر به یک برگ کاغذ ختم شد. ایشان برخلاف عرف رایج، نامه ای به استاندار مازندران نوشت و در آن بر ضرورت مدیریت پسماند و توجه به اصل 50 قانون اساسی تاکید کرد و تمام!

 

نمی دانم چطور آقای همتی تصور کرده که راهکارهای پیش پا افتاده مطرح شده در آن نامه، به فکر دیگران نمی رسیده. این نامه به لحاظ محتوایی نیز محل تناقض است؛ چطور آقای نماینده در بحث انتقال آب کاسپین، اصل 50 قانون اساسی را به یاد نمی آورد؟ مگر وارد ساختن سالانه 5/2 میلیون تُن نمک به دریاچه کاسپین با اصل 50 قانون اساسی در تضاد نیست؟ مگر قطع بیش از 26 هزار اصله گونه درختی کهنسال پهن برگ و نزدیک به 4 هزار اصله گونه ممنوع القطع اُرس و نابودی میلیون ها تُن خاک حاصلخیز و یکصد هکتار جنگل هیرکانی با اصل 50 قانون اساسی تناقض ندارد؟ نماینده سمنان برای افکار عمومی توضیح دهند که چرا این موارد "تخریب محیط زیست در طرح انتقال آب خزر" را نمی بینند و نمی شنوند؟ نه ایشان و نه هیچ یک از علاقمندان و حامیان اجرای این طرح حاضر به شرکت در یک مناظره فنی نیستند و تنها از تریبون های رسمی، مخالفین را متهم به خیانت و ... می کنند.

 

اگرچه دپوی غیراصولی پسماند تولیدی شهر ساری در ارتفاعات "کیاسر" نامطلوب و از اساس غیرقابل دفاع است؛ اما بررسی مسایل اخیر و حواشی رخ داده در منطقه که سرانجام با دخالت نیروی انتظامی پایان یافت باید مورد ریشه یابی دستگاه های مسول قرار گیرد و مسببین انحراف خواسته به حق بومیان منطقه، مبنی بر برخورداری از زیستگاهی سالم و پاک به مردم معرفی شوند.

 

یکم : قبل از آنکه به موضوع ورود کنم لازم است این نکته را یادآوری کنم که مسایلی که به آن اشاره می کنم به هیچ وجه به معنای تایید یا ضرورت انتقال و دپوی زباله به منطقه "گویچاله" نیست. حجم آلودگی به ویژه شیرابه های تولیدی برجای مانده در منطقه بسیار وحشتناک است و مسولین استان مازندران باید هرچه سریع تر برای توقف قطعی انتقال زباله های ساری به گویچاله و در گام بعدی پاکسازی کامل و احیای زیستی منطقه تدبیری بیاندیشند.

 

در هیچ جای دنیا زباله های یک شهر نزدیک به یک میلیون نفری را بار کامیون نمی کنند و با عبور از میان یک جاده کوهستانی باریک به ارتفاعات مشرف بر منابع آب زیرزمینی مردم همان شهر به ویژه در منطقه ای که میانگین بارندگی بیش از 700 میلی متر دارد منتقل نمی کنند.

 

دوم: دپوی پسماند شهر ساری در گویچاله افزون بر اینکه سلامت عمومی مردم و بهداشت منابع آب و خاک را با تهدید جدی مواجه ساخته به لحاظ قواعد مدیریت منابع طبیعی هم کار نادرستی است؛ چرا که منطقه دپوی زباله ها در گویچاله  یکی از رویشگاه های با ارزش ایران و تورانی است که گونه ممنوع القطع اُرس در آن می روید.

 

سوم: مکان یابی دفن زباله های ساری در گویچاله همانند مکان دفن زباله های قایم شهر در حاشیه "تلار" و زباله دانی عمارت آمل در بالادست دریاچه سد هراز و آشغال تپه بهشهر و محل دپوی زباله در جنگل های کلاردشت و عباس آباد و حاشیه دریا در محمودآباد و ... از اساس غلط و نادرست است.

 

چهارم: با توجه به شرایط اقلیمی و جغرافیایی، کمبود فضای مناسب باید در سراسر استان های شمالی نسبت به نصب و راه اندازی مجموعه کارخانجات تولید کمپوست زباله شهری، بازیافت و در نهایت زباله سوز اقدام شود.

 

پنجم: متاسفانه نگاه به شمال کشور از سوی مسولین و تصمیم سازان و بسیاری از مردم، نگاهی صرفا "بهره کشانه" است. این نگاه مبتنی بر بهره کشی در حال تغییر تدریجی سیما و هویت جلگه شمالی و حتا تغییر بافت فرهنگی مردم این ناحیه کشور است. جنگل های نابود شده، مراتع فرسایش یافته، دریای پسروی کرده و آلوده، رودخانه های کم رمق و آلوده به انواع سموم و شیرابه ها، اتوبان های پهن در حاشیه جاده، سد سازی و جاده سازی های مکرر در دل جنگل های رو به زوال، تغییر کاربری های گسترده جنگل و شالیزارها و باغات و تولید روزانه چندین هزار تن زباله که در حاشیه کاسپین یا در قلب جنگل ها دپو می شود.

 

ششم: بیش از 50 سال بهره کشی از جنگل های شمال به بهانه تولید چوب صورت گرفت و تنها سیل های ویرانگر و خانمان برانداز برای مردم این منطقه رهاورد این طرز نگاه بوده و امروز هم طرح هایی برای تاراج منابع آبی و انتقال اّب به حوضه های مجاور؛ از شیرین سازی و انتقال آب کاسپین تا سدهای فینسک و کسیلیان و ... و در راس همه آنها توسعه گردشگری شعارگونه و بی برنامه. باید گفت طبیعت شمال ایران "کارخانه چاپ اسکناس" و "تولیدکننده معجزه گونه رفاه وآسایش" نیست.

 

متاسفانه نمایندگان و مسولین استان های شمالی نتوانستند یا نخواستند این نگاه نادرست به منابع طبیعی و خدادادی شمال کشور را اصلاح کنند.

 

هفتم: بخش عمده ای از زباله های تولیدی در سه استان شمالی کشور اصلا ارتباطی با مصرف مردم بومی منطقه ندارد و رهاورد مسافران و گردشگران است. نمی شود از یک سو هر آخر هفته جاده های منتهی به شمال را برای سفر عده ای یکطرفه کنیم و اسم آن را بگذاریم حمایت و توسعه گردشگری ولی برنامه ای برای مدیریت پسماند تولیدی همین مسافران با برچسب گردشگر نداشته باشیم. باید هزینه های تحمیلِ بار اضافی گردشگر و مسافر بر طبیعت و مردم شمال از سوی دولت پرداخته شود و در همین راستا برنامه ریزی برای مدیریت اصولی پسماند جزو بدیهیات و مطالبات اولیه است.

 

هشتم: چطور می شود که برای اجرای طرح شیرین سازی و انتقال آب کاسپین و بیهوده کاری هایی مانند مطالعه چندین باره این طرح رد شده که همه مراجع علمی-حاکمیتی و مستقل کشور بر ویرانگری و غیر اقتصادی بودن آن صحه گذاشه اند پول داریم ولی برای ساخت چندین کارخانه بازیافت و تولید کمپوست و زباله سوز پول نداریم؟ با مبلغ 3 میلیارد دلاری اجرای طرح انتقال آب کاسپین می توان مشکل پسماند را نه در شمال بلکه در سراسر ایران ساماندهی و مدیریت و ایران را به الگویی در جهان تبدیل کرد.

 

نهم: مردم حاشیه و پایین دست گویچاله حق داشتند که مطالبه گری کنند. مردم نگران وضعیت سلامت آب شرب و بهداشت عمومی خود هستند؛ اما متاسفانه عده ای با اهداف شوم این مطالبه به حق و قانونی را از مسیر آرامش خارج کردند. دستگاه های مسول باید در این مورد ورود کنند.

 

در بحث اعتراضات به حق مردم در گویچاله دست های عده ای از خارج استان برای بهره برداری های خاص از این مطالبه به حق مردمِ به ستوه آمده منطقه مشهود است. دست هایی با چش مداشت به منابع آب و خاک استان مازندران.

 

دهم:  به نماینده مرکز استان مجاور در مجلس چه ارتباطی دارد که ناگهان احساس مسولیت و تکلیف می کند و در میان مردم معترض حاشیه گویچاله حاضر می شود؟ درست است که بر اساس قانون اساسی هر نماینده ای خارج از حوزه جغرافیایی محل انتخاب خود نماینده همه مردم کشور است و از این حیث محدودیتی در اظهار نظر در مورد مسایل کل کشور ندارد اما سوال بنده این است که آیا آقای همتی برای دیگر خواسته های مردم مازندران هم چنین احساس تکلیف و مسولیت می کند؟ مثلا چرا ایشان در مورد واردات بی موقع برنج در فصل برداشت این محصول تاکنون اظهارنظری نداشته و در میان شالیکاران معترض حاضر نشده است؟

 

همه این ها ناشی از سکوت و انفعال مسولین و مجمع نمایندگان مازندران است که فضا را برای جولان ها و مدیریت میدانی مسایل درون استانی از سوی استان همسایه باز گذاشته است.

سه شنبه ۹ مهر ۱۳۹۸ساعت ۱۵:۴۵کد مطلب:  ۲۳۰۰۵  Share / 

اسکان 

نظرات
درج نظر جدید
نام
وبسایت
ایمیل
متن
   

کد امنیتی فوق را وارد کنید